فال عشق

فال عشق

شکایت - ma hame
میان شما و موعظت پرده‏اى است از غفلت . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :1
کل بازدید :19045
تعداد کل یاداشته ها : 9
103/9/9
3:4 ع

روزی به خدا شکایت کردم که چرا من پیشرفت نمی کنم. دیگر امیدی ندارم. می خواهم خودکشی کنم!

 

ناگهان خدا جوابم را داد و گفت: آیا درخت بامبو و سرخس را دیده ای؟ گفتم: بله دیده ام... خدا گفت: موقعیکه درخت یامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم... خیلی زود سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را گرفت، اما بامبو رشد نکرد... من از او قطع امید نکردم... در دومین سال سرخس ها بیشتر رشد کردند اما از بامبو خبری نبود. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد... و در عرض شش ماه ارتفاعش از سرخس بالاتر رفت. آری در این مدت بامبو داشت ریشه هایش را قوی می کرد! آیا میدانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی! زمان تو نیز فرا خواهد رسید و تو هم پیشرفت خواهی کرد.  نا امید نشو


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام دوستان ... کیا هستن کیا نیستن ... چه خبرا ...


+ salam doosetan :)))) ahval


+ سلااااام ...


+ گل نازداروم مه شوگارم... بیو بیو که دلم سیت تنگه... ندونم تاکی دلت چی سنگه... بهار اوید وا گل گندم... موتهنا وا درد تو مندم... ولم کردی وا دل پر دردم... دلوم خینه دی ز حرفا مردم... گودی بی که وا بهار ایام... سی چه په نیاهی... حالا دیه باور ایکنم که تو بی وفایی... زویرت رهدوم مکن وام چی نو گل نازدارم... بیو که بی تو دیه مه رهده زه ای شو گارم...


+ سلام دوستان گل ...
+ سلامی به گرمی نان و تنور...سلامی به یاران سنگ صبور........ سلامی به دستان بی معرفت ... به نزدیک یادان پیوسته دور....... سلامی به مردان ایران زمین ... دلیران،شجاعان،زنان غیور....... سلامی به عشق وبه عاشق سلام ... سلامی به راه بندان عقل وشعور...... سلامی به گرد تمام جهان ... به دوستان سلام وبه دشمن به زور.......


+ کجایی که ببینی دلا خونن ... همه درگیر یه لقمه نونن ... حتی جوونای ایران ... دیگه هیچی از عشق نمیدونن ... یه روز میاد که به جز یه نقشه ... چیزی از ایران باقی نمونه... کسایی که رفتنو جون دادن ... به خدا واسه ی بهشت نبوده ... کوروش بیدار شو وقتی خوابی ... شدیم طفلی که مادر نداره ... هرکی میاد به اسم یه مادر ... یه چیزی ازمون برمیداره ... یه روز میاد که یه ایرانی ... دیگه هیچی از خودش نداره...


+ دارم سوالی ای خدا ای آشنا با فکر ما... وی قادر قدرت نما... چون می نوشتی این سرنوشت ما خاکیان را... قسمت چه کردی از ملک هستی افلاکیان را... ای داور عرش آفرین صورتگر فرش زمین... وی مالک ملک یقین... باید به بال اندیشه پویم هفت آسمانت را... یک یک ببینم هم ثابت و هم سیارگانت را...
+ نشسته ماه بر گردونه عاج ... به گردون می رود فریاد امواج ... چراغی داشتم، کردند خاموش،... خروشی داشتم، کردند تاراج ...


+ جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت ... سر را به تازیانه او خم نمی کنم! ... افسوس بر دوروزه هستی نمی خورم ... زاری براین سراچه ماتم نمی کنم... با تازیانه های گرانبار جانگداز.. پندارد آنکه روحِ مرا رام کرده است جان سختی ام نگر، که فریبم نداده است این بندگی، که زندگیش نام کرده است! بیمی به دل زمرگ ندارم، که زندگی جز زهر غم نریخت شرابی به جام من. گر من به تنگنای ملال آور آسوده یکنفس زده باشم حرام من!